دولت اسلامی کامل، به معنای واقعی کلمه در زمان انسان کامل تشکیل خواهد شد، انشاالله... امام خامنه ای * از dolateslami.blogfa.com منتقل شدم به اینجا محتوای قبلی در همین آدرس در دسترس است. *
چندی است درگیر اقدامی هستیم که به نشر بیانات رهبر معظم انقلاب در فاصله سالهای ۵۷ تا ۶۸ در قالب یک پایگاه اینترنتی می پردازد. تاکنون قریب به ۴۰۰۰ صفحه از سخنان و بیش از ۲۰۰۰ برش مطبوعاتی گردآوری شده است. قابل ذکر است اقدام بصورت غیردولتی و با همراهی تنی چند از دوستان در حال انجام است.
امید است در کم و کیف آن توفیق الهی یارمان باشد. انشاالله...
پی نوشت: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
- چندی است که خدمت مقدس! در آن مکان مقدس به اتمام رسیده !
به نظر حقیر، اگر حضور در مجالس اباعبدالله(علیه السلام) منجر به تغییر رفتار(فردی و اجتماعی) مستمع(در بلندمدت،میان مدت یا کوتاه مدت) نشود، هدف اصلی این مجالس محقق نشده است. لذا توجه به فردیت و نهایت اینکه مخاطب باید حرکتی را در خود شروع کند،باید اصلی در گریه کردن و گریاندن و سخنرانی باشد.
اینکه در هیئات مذهبی تنها و تنها به گوشه هایی آن هم ناقص از مصیبت آل الله در جریان حادثه کربلا و بعد آن پرداخته شود، و بصورت ذوقی از مظلومیت اباعبدالله و یاران باوفایش تنها سخن برود و نقطه ارتباط میان آن رشادت ها و شخص مستمع(منافع و ارتباط با جسم و روحش) بطور واضح بیان نشود، شاید هدف اصلی محقق نشده باشد.
روضه ها باید محملی باشد برای ارتباط بنده با خدا از طریق واسطه قرار دادن حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) و اصحابشان(به واسطه جانگذار و چندجانبه بودن مصیبت کربلا) . ذکر مصیبت به خودی خود هدف نیست. مصیبت وسیله ای باید باشد برای تغییر رفتارِ منِ مستمع
با عزیزی که عمری در دستگاه سیدالشهداء(علیه السلام) به نوکری و مداحی مشغول است و از افراد سرشناس در مشهدمقدس است درباره این دغدغه صحبت کردم. میگفت اصل مجالس روضه باید از مناجات شروع شود و بعد برسد به ذکر مصیبت و...
پی نوشت: ________________________________
- شهید مطهری(ره): "تکالیف شرعی بدون حکمت نیست. منظور این نبوده
که همدردی و تسلیتی باشد برای خاندان پیغمبر، به قول روضه خوان ها زهرا را
خوش حال بکنیم!
خیال می کنیم هر اندازه ما گریه کنیم تسلّی خاطر بیشتری برای
حضرت رسول و حضرت زهرا هست. چقدر در این صورت ما حضرت رسول و
حضرت زهرا و حضرت امیر را- که همیشه آرزوی شهادت می کردند و فخر خود
می دانستند- کوچک کرده ایم و خیال می کنیم هنوز هم بعد از هزار و سیصد و بیست
سال در حال جزع و فزع می باشند! بلکه مقصود این است که داستان کربلا به صورت
یک مکتب تعلیمی و تربیتی همیشه زنده بماند.
... آیا این حرف،مسخره نیست که بعد از هزار و چهار
صد سال،هنوز حضرت زهرا احتیاج به تسلیت داشته باشد؟در صورتی که به نص خود
امام حسین و به حکم ضرورت دین،بعد از شهادت امام حسین،دیگر امام حسین و
حضرت زهرا نزد یکدیگر هستند.این چه حرفی است؟!مگر حضرت زهرا بچه است که
بعد از هزار و چهار صد سال هنوز هم دائما به سر خودش بزند،گریه کند،بعد
ما برویم به ایشان سر سلامتی بدهیم! این حرف ها،دین را خراب می کند..."
- روایتی دیدم از حضرت صادق(علیه السلام) که خیلی از گره های ذهنی ام را باز کرد:
از امام صادق(ع) سؤال شد: یابن رسولالله مگر همه اهل بیت(ع) کشتی نجات نیستند، چرا میگویند:
«انالحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة» حسین(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات
است. امام صادق(ع) فرمودند:
«کلنا سفن النجاة ولکن سفینة جدی الحسین أوسع وفی لجج البحار أسرع»
همه ما اهل بیت کشتیهای نجاتیم، ولی کشتی جدم حسین علیه السلام وسیعتر و در عبور از امواج سهمگین دریاها سریعتر است.
بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۳۲۲، حدیث ۱۴
- برای آنهایی که دنبال فواید فیزیکی گریه هستند: محققان دانشگاه مینهسوتا در آمریکا میگویند گریه کردن میتواند بدن را مداوا کند.بدن هنگام مواجهه با استرس، مواد شیمیایی در بدن ترشح
میشود که اشک میتواند آنها را دفع کند و مانع از بروز حملات قبلی و صدمه
رسیدن به برخی مراکز مغزی شود. بررسی محققان نشان داده است اشکی که در
پی مواجههای با احساس ریخته میشود حاوی مقدار فراوانی پروتئین، منیزیم،
پتاسیم و هورمونهایی شامل پرولاکتین است. هورمون پرولاکتین نقشی اصلی در
مقابله با استرس بازی میکند.
- بعد از چندین ماه، فرصتی پیش آمد که نگذارم بیشتر از این دغدغه هایم تنها در ذهن بماند و فراموش شود...
" حدود دو سال پیش، در سفری به مشهد، با آقای
رضا میرکریمی - نویسنده و کارگردان سینما - همراه شدیم. در راه، صحبت از
ساده زیستی رهبر انقلاب - حضرت آیتالله خامنهای - شد. آقای میرکریمی
خاطرهای از رهبر معظم انقلاب تعریف کرد که بسیار جالب و روشنگر بود. به
نظرم رسید بیان آن، برای دیگران نیز بتواند روشنگر برخی مطالب باشد.
آقای رضا میرکریمی میگفت(نقل به مضمون):
"هر وقت در جریان کار و زندگی زیاد به من
فشار [روانی ] وارد میآید، در هر مرحلهای که باشم، همه چیز را رها میکنم
و - گاهی از همان سر کار - تلفنی به خانه میزنم و یک راست به فرودگاه
میروم. همان جا بلیطی تهیه میکنم و عازم مشهد میشوم. آنجا زیارتی[و درد
دلی] با امام رضا (ع) میکنم و آرام میشوم، و برمیگردم.
یک بار - در یکی از همین سفرها - توی
هواپیما نشسته بودم و در خودم بودم که دیدم در قسمت جلو هواپیما انگار
وضعیت متفاوتی است. به این معنی که، کسانی را میدیدم که از جاهای مختلف
هواپیما، یکی یکی به قسمت جلو میرفتند. آنجا کنار یکی از صندلیها
مینشستند. با شخصی که روی آن صندلی نشسته بود چیزهایی میگفتند و
میشنیدند. بعد، خوشحال و راضی، برمیگشتند و سر جایشان مینشستند.
کنجکاو شدم بدانم قضیه چیست. از یکی از کسانی که از آنجا برمیگشت، موضوع را پرسیدم. گفت: کسی که آنجا نشسته، مقام معظم رهبری است.
هم بسیار تعجب کردم و هم خوشحال شدم. به
قسمت جلو هواپیما رفتم و از فردی که معلوم بود محافظ است پرسیدم: میشود
رفت، با آقا صحبت کرد؟
گفت: بله. قدری صبر کن تا کسی که پهلوی آقاست، صحبتش تمام شود.
از فرصت استفاده کردم و پرسیدم: چرا آقا با پرواز عمومی به مشهد میروند؟!
گفت: آقا فقط سفرهای رسمی دولتی را با
پرواز اختصاصی میروند. سفرهای شخصی [که عمدتا هم سفر زیارتی به مشهد است ]
را مثل همه مردم، با پروازهای عمومی میروند.
پرسیدم: یعنی میروند برایشان بلیط هم میخرید؟!
گفت: بله. مثل همه مسافرهای معمولی،
برایشان بلیط میخرند. بدون اطلاع یا تشریفات خاص، میآیند سوار هواپیما
میشوند و راهی می شوند. تازه توی هواپیماست که خدمه پرواز و مسافران،
متوجه حضور ایشان میشوند.
صبر کردم تا صحبت نفر قبلی تمام شد. جلو رفتم. خودم را معرفی کردم و .... "
با خود گفتم: از کسی که عمری را به سادگی و
با حداقل امکانات مادی زیسته و اکنون رهبری انقلابیترین نظامهای سیاسی -
و البته مذهبی - جهان را بر عهده دارد، جز این همه ملاحظه و دقت در
استفاده از بیتالمال و قائل شدن مرز و تفاوت بین کار شخصی و کار حکومتی
نیز انتظار نمیرود. کاش دیگر مسئولان نظام، خاصه آنان که این لباس مقدس را
- که در حقیقت لباس رسول اکرم (ص) است - بر تن دارند هم، لااقل نصف ایشان،
در رعایت مسائل مالی و امکانات بیتالمال، خدا را در نظر میگرفتند و تقوا
میورزیدند."
* * *
- و دیدیم: (به کوری چشم کتمان کنندگان)
مسافرانِ 28 اسفند ماه 1391 پرواز تهران-مشهد شاهد حضور ولی امر مسلمین جهان در هواپیما بودند. جمعیت که به یکباره از این اتفاق متعجب شده بودند، از محافظان خواستند که آقا را ببینند. آقا خودشان به تک تک صندلی ها سر زدند...
فیلم زیر بخشی از لحظه ورود رهبر معظم انقلاب و استقرار در قسمت جلوی هواپیما می باشد که توسط اقوام یکی از دوستان به دستم رسید. داغ داغ است...
گفت: ای... ها ... با صدام تصادف کردم! خنده ای شیرین کرد و گفت سال 66
می گفت مثل من در مشهد 2 نفر دیگر بیشتر نیستند. گفتم که مردم وقتی به شما نگاه می کنند می ترسند! اما واقعیت را نمی دانند و داستان نورالدین عافی را برایش گفتم. می خندید و می گفت بچه ها وقتی من را می بینند، فرار می کنند! برایم طبیعی شده که مردم مسخره ام می کنند. راضیم به رضای خدا و این را لطفی می بینم از جانب خودش.
تابحال 20 بار عمل جراحی شده که آخرینش عمل قلب باز بوده . جانباز سرافزار ، محمدزاده، هم اکنون 75 ساله است . آن زمان در کسوت بسیجی به مناطق اعزام شده بود. از رهبری مقتدرانه آقا گفت و از بی بصیرتی احمدی نژاد.
رشد شتابناک تکنولوژی علی الخصوص در فضای
رسانه ای و بطور جزء در رسانه های سایبری، فضای وب را جزء دغدغه هر عنصر
فعال و دلسوز فرهنگی و انقلابی برای ترویج گفتمان انقلاب و ارزش های معنوی و
الهی کرده است.
هدف بنده از نگارش این مطلب اثبات این ادعاست که بنا به اذعان تجربی فعالان سایبری و بعضا صحه گذاشتن نظریه های علمی، این فضا قابلیت و قدرت به صرفه برای نفوذ در اذهان و قلوب را در مقایسه با تلاش در فضای حقیقیندارد.
عکس های زیر منتخبی است از قریب به 100
سوال دانشجویان دختر یکی از دانشگاه های مشهد که اخیرا در همایشی با موضوع
روابط قبل و بعد از ازدواج با حضور یکی از اساتید کشوری برگزار شده، پرسیده
شده است.
باور نمی کنید که تعداد زیادی از این سوالات درباره وقوع ارتباط با جنس مخالف بود و اکثرا به نوعی سوال شخصی در این باره داشته اند.
مقام معظم رهبری اخیرا در دیدار با
دانشجویان، تشکل های دانشجویی را به اصل مهم "هم افزایی" توجه دادند. امری
که سالهاست به دلایل متعدد مورد غفلت واقع شده است.
من و شما هر روزه در کوچه و خیابان با
جملاتی تبلیغاتی که سعی در ترویج فرهنگ حجاب و عفاف دارند، مواجه هستیم.
جملاتی همانند " حجاب مصونیت است، نه محدودیت"، "... ارزنده ترین زینت زن
حفظ حجاب است"، " حجاب تجلی بندگی خداست" و دهها نمونه دیگر از این دست که
شاید روزانه دهها بار ببینیمشان.
اما به راستی عمق نفوذ این جملات را با چه معیاری باید سنجید؟ سخنانی که قطعا بار مفهومی بالایی دارند، اما به چه مقدار و برای چه قشری تجویز می شود؟
متاسفانه
برخی واژگان ارزشی ما به علت تکرارهای ناشیانه و غیرمهندسی شده، به سمت
روزمرگی و کم کم اضمحلال و حتی احساس تنفر از آن پیش می رود.
عکس/ دختران دانش آموز این مرز و بوم! - اوج توجه و تاثیرگذاری تابلوی پشت سرشان مشهود است!